یک پرسش
سلام علیکم
در وب خوان پارسی بلاگ دیدم که استاد بروز نموده ، نوشته ی جدید ایشان را در ادامه ی مطلب می توانید ببینید .
با خواندن این نوشته برایم این پرسش پیش آمد که :
آیا همین " انا مدینة العلم و علی بابها " که از پیامبر صل الله علیه و اله و سلم نقل کرده اند نیز یکی از مصادیق " وارداتی " منظور نظر ایشان نمی باشد ؟
اندیشه ی نو (5) 2:38 عصر - 17/2/1388
سلام علیکم
ضمن عرض تبریک پیشاپیش و آرزوی جمعه ای نو یعنی بهتر یا " خوب " تر از جمعه ای که پشت سر گذاشته ایم برای شما هم ، خصوصا عزیزانی که بحث را پیگیری می فرمانید اول اجازه می خواهم پاسخی را که به یکی از عزیران داده ام کمی توضیح دهم ، چراکه گویا کافی نبوده .
فکر می کنم پرسش این بود که آیا مثلا اندیشه ی خوب و بد و شاید بد و خوب هم داریم ؟ چراکه فکر می کنم عرض کرده باشم که این دو یا این دو دوتا چهار تا بقول دانش ریاضی رایج با هم فرق دارد ، یعنی فرق دارد اگر مثلا بقول منطق ریاضی بنا را بر " صفر " یا " بد " بگذاریم و بقول مثلا مرحوم علامه : برای بار دوم بود که بعنوان مثال چشممان به " خوب " افتاد .
چراکه این فرق دارد با این که مثلا مثل مرحوم علامه : نخستین بار که بعنوان مثال چشممان افتاد به چیزی آن چیز " خوب " باشد و بار دوم بوده باشد که افتاده باشد به چیزی که " بد " است .
حالا بماند که آیا در منطق جدید هم رقم " یک " ش بقول مرحوم علامه " عدم الصفر " است ؟
چراکه در منطق ارسطویی مثلا مرحوم علامه حرفشان اینست که بد " عدم الخوب " پنداشته شده ، بعبارت دیگر در مسیر کار ما که بنا بر کارست و بیکاری یا بقول ایشان " عدم الفعل " را کار پنداشته ایم .
خب در اندیشدن یا فکرکردن نیندیشیدن یا فکر نکردن را هم در منطق قدیم می بینیم که کار پنداشته اند و ایشان می توانند حالا از دودوتا چهار تا حرفی بزنند ، ولی در منطق این چیه کامپیوتر یا بومی آن رایانه ای چطور ؟ کدام دو ؟ دوتا ؟
البته عزیزانی که با مبانی این چیه کامپیوتر سر و کاری داشته باشند خبر دارند که ایشان اول " دو " را به دانش آموز این چیه کلاس اولشان یاد می دهند و کاری هم ندارند با دانسته ی دانش آموز پایه ی اولمان که چشمش می افتد به " یک و یک " و بعبارت دیگر " خوب و خوب " ، و بعد از یاددادن مثلا سه ، چهار ووو می روند سراغ " صفر " شان و همانجاست که با " عدم الیک یک ها " مثل " عدم الفعل " منطق قدیم را بکار گرفته اند .
ووو ...
چراکه سه سه تا ، چهار چهارتا ووو ، یا کار یا عمل اصلی ضرب ریاضی ما هم نوعی جمع نیست ؟ مثل تقسیمش که نوعی تفریق است که عبارتست از " عدم الجمع " ، چراکه از مثل همان سه ، چهار ووو یکی یکی کم می شود تا می رسد به صفر و زیر صفرشان ! اعداد منفی یا " عدم المثبت " را عرض می کنم که خیلی خیلی راحتتر از دانش آموز این چیه کلاس اولی در راهنمایی ، دبیرستان و دانشگاهشان بخوردمان داده می شود .
خلاصه لازم است این عزیزمان بیان بفرمایند که حرف از " خوب و بد " را پیش کشیده اند ؟ یا " بد و خوب " را ؟
و در ثانی هم مثل مثلا همان " ضرب و تقسیم " یا " تقسیم و ضرب " خوبها و بدها یا بدها و خوبها را ؟ منجمله در اندیشه و شاید هم اندیشه ها را؟
چراکه شکی نیست ایشان هم مثل بنده فکر می کنند ، می ماند بهتر یا خوبتر ایندو اندیشه که فرمود : فبشر عباد ، الذین یستمعون القول و یتبعون ( خوبترش ) .
نه اینکه مثلا بقول ملای رومی و شایدم ایرانی :
آنکه گوید جمله ( خوب ) ند احمقیست
وانکه گوید جمله ( بد ) آن شقیست
این حقیقت دان نه (خوب ) ند این همه
نی به کلی ( بد ) انند این رمه
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد این را هم بدان
چراکه گیریم بد مطلق نباشد یعنی به نسبت باشد ! و شاهد مثال هم مثلا زهر مار گفته شود ، ولی خوب " مطلق " شان کجا رفت ؟ شاهد مثال به نسبتش مثلا چی ؟ جز مثل مثلا همان : زهر مار ؟
چراکه فکر می کنم ذیل آیه ی شریفه ی " انه فکر و قدر " عرض کرده باشم که بزعم تفاسیری که از این آیه نقل شد حرف در اندیشیدن ولیدبن مغیره نیست ، بلکه در اندازه گیری اوست که مثل منطق ارسطویی و جدیدش و همچنین این چیه فازی ایندو سنجیده نه مثل بندگانی که می شوند حرف را و می پذیرند بهتر را که این را امام هفتم ما علیه السلام می فرماید : خدا در باره ی عقلا فرموده .
یعنی حرف در عقل یا خرد اوست ، نه اندیشه ی او ، هرچند در واقع ما بحکم عقل می اندیشیم ، بفکر چیزی هم که می افتیم برای عقل حاکم است ، مثل همین که پرسیده شده و می خواهیم پاسخ مسئله را بیابیم تا حکمش معلوم شود ان شاءالله تعالی که عرض شد نیازمند توضیح این عزیزمان هستم تا بتوانم به آن فکر کنم ، که پرسش از " خوب و بد " یا " خوبها و بدها " ست ؟ یا ... ؟
چراکه مسئله نزد بنده خوب و خوبتر است ، مثل اندیشه و اندیشه ی نو و بعبارت دیگر بهتر یا خوبتر که موضوع بحث ماست .
مقصود هم پذیرش اندیشه نو می باشد ، و برای همین به اندیشه ی نوی که برای این دهه و امسالش مطرح شده
بعنوان مثال پرداخته شد ، چراکه صرف یک چیزی بعنوان اندیشه که ملاک کار ما نیست که حتی پس از انقلاب هم دامنگیر ماست و هنوز هم اندیشه های وارداتی را مصرف می کنیم و شیوه و روش مصرف هم هنوز همان این چیه الگوهای وارداتی است ، مثل منطق فکر یونانی و این چیه کامپیوتری غربی و دیدیم که این چیه فازی ایندو هم دارد برای خودش جا باز می کند آنهم به اسم بومی و ایرانی !
روشن است طرح مسئله از طرف مقام معظم رهبری هرچند هم که فرق داشته باشد باز هم درک مطلب سرجایش باقیست ، چراکه همفکری با این فکر نیازمند درک یا دریافت مقصود ولو بقدر خویش است و همانطور که در قسمت قبلی عرض شد در محدوده ی خویش .
حالا آیا در فرادای خانه ، جماعت مسجدمحل و جمعه ی شهر دیارمان ایران ؟ و یا نهادهای مدنی دیگر ؟ بماند ، که برمی گردد به علوم انسانی ما که بفکرش بیفتیم بحکم عقل ، آنهم وقتی که حرف دین هم بگوشش خورده باشد و پذیرای حرف بهتر است ، نه اینکه همانطور که از مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل شد ، در تاریخ علم یا دانش انگار نه انگار که پیامبر و امامی هم حرفی زده باشند در حالیکه پیامبر " اعظم " صلی الله علیه و اله وسلم فرموده : ( من ) شهر دانش است و درش هم بالاتر ش ، نه حتی پاره ی تنم حافظه ام یا بایگانی بقول مرحوم علامه یا دستگاه ذهن بقول مرحوم مطهری ، چه رسد به اینکه درش حس من باشد که واجدش علمی یا دانشی داشته باشد ، چه رسد به : " فاقدش " که بنده را یاد " عدم الخوب " مثلا مرحوم علامه می اندازد .
----------------------------------------------------
کلمه ی کلید :
همفکری